به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار به نقل از دانا، مذاکرات هستهاي در ژنو با حواشي منحصر به فرد خود پايان يافت. مسئلهاي که مهم جلوه ميکند، اين است که بايد اين گام در کنار گامهاي اخير دولتمردان ما در نيويورک که از ديدار با گروه 1+5 تا ديدار خصوصي 25 دقيقهاي آقاي ظريف با جانکري وزير امور خارجه امريکا و نهايتاً تماس تلفني دکتر روحاني با اوباما بود، به صورت کلي نگريسته شود. هرچند کليت روند، مورد حمايت رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، در جزئيات و برخي از تاکتيکها اما اختلافنظرهايي نيز مشاهده ميشود که از آن ميتوان به بحث تماس تلفني اوباما با روحاني اشاره داشت.
به هر حال امروز با وجود گامهاي برداشته شده در اين زمينه، نميشود نظر قاطعي درباره برآيند کار داد. گامهاي بعدي که از نشست عراقچي معاون امور حقوقي و بينالملل وزارت خارجه کشورمان در دوشنبه ششم آبان با آمانو در وين تا نشست کارشناسي ايران و 1+5 که پنجشنبه 9 آبان برگزار ميشود، ميتواند به نحوي برآيند کار را مشخص کند. در کنار اين مباحث، آنچه از اهميت فوق العادهاي برخوردار ميباشد اين است که در اين ميان، ملاحظاتي براي تيم هستهاي کشورمان وجود دارد که شايد کمتر تکرار شده باشد و اگر هم تکراري است، مکرراً نيز بيان شود خالي از لطف نخواهد بود، چراکه عدم رعايت اين موارد، پاشنه آشيل مذاکرات تلقي ميگردد.
اهم اين ملاحظات به شرح زير ميباشد:
کنترل سرعت مذاکرات در چارچوب خطوط قرمز: سرعت خوبي که تيم مذاکرهکننده در مذاکرات آغاز نموده است در کنار حسنهاي خود، عيوبي را متوجه ميکند. مهمترين و اصليترين عيب اين است که سرعت مذاکرات ما نبايد چنان باشد که از خطوط قرمزمان که همانا عدم خروج از مواد انباشت، تعليق اصل غنيسازي و عدم اشاره به غنيسازي بالاي 20 درصد (hu) ميباشد، عبور کنيم. امروز موضع ما در مذاکرات بايد به گونهاي باشد که فرصت ورود حريف به اين چارچوب را از او سلب کنيم و بازي را با معادله چيده شده خود پيش بريم. لازمه اين قضيه همانا عدم به کار گرفتن نگاه عجولانه در امور ديپلماتيک است، چراکه بدون تفکر استراتژيک و حريفشناسي قطعاً خوشبينانه به حالت بن بست و بدبينانه به سمت يک نتيجه برد- باخت به نفع حريف پيش ميرويم.
درک درست از تغييرات محاسباتي حريف: با وجود گامهايي که دولت در راستاي ديپلماسي و روابط و مذاکرات بينالمللي برداشته است، قطع به يقين تغييراتي را نيز در حريفان خود شاهد بوده است. به عنوان مثال، امروز مشاهده ميشود که اوباما و کري رو به سوي کنگره آوردهاند تا اعمال تشديد در وضع تحريمها را به تعويق بيندازند يا ابراز تمايلاتي که گاه از مقامات امريکايي در جهت ايجاد رابطه با ايران انجام ميشود که اينها در حالتي از امکان، ميتواند تلقيکننده يک آدرس غلط به مسئولان مذاکره کننده و ديپلماسي کشور باشد. بحث اصلي اين است که همان طور که در پاراگراف فوق بيان شد، عجله در امر ديپلماسي و مذاکرات يک سم مهلک است و اين موضوع در اين جا بيشتر مفهوم مييابد، چراکه امروز شواهد در حريف گوياي روراست نبودن و عدم اعتماد به طرف مقابل است. امريکايي که حتي در مناسبات سياسي، کوچکترين اعتمادي به همپيمانان خود ندارد و اين سند را ميتوان از جاسوسي و شنود مکالمات مقامات اروپايي توسط کاخ سفيد فهميد. اين همه، آن چيزي است که ما امروز از امريکا شاهد آن هستيم. پس با اين تفاسير چطور ميشود به حريفي اعتماد کرد که اصل بدبيني سرلوحه تمام رفتارهاي بينالمللياش ميباشد؟
اينجاست که نبايد با يک امتياز مصنوعي، ذوق زده شويم و همه چيز را به پاي همين امتياز خرج کنيم. زودباوري در تغيير و موضع امريکا در برابر ما، يک پاشنه آشيل در روابط ديپلماتيک و مذاکرات هستهاي ما خواهد بود. رفتار کشورهاي همسايه ايران با تعاملات امريکا هميشه در يک فضاي بياعتمادي به سر ميبرده است. بحث عقد پيمان امنيتي امريکا در افغانستان علاوه بر نشستهاي زياد وزير خارجه امريکا با مقامات افغان به علت بدبيني کرزاي، به تعويق افتاده است و علت آن اين است که مقامات افغانستان، وضعيت مناسبات قدرت و روابط ديپلماتيک امريکا را به وضوح تجربه و احساس نمودهاند و برايشان جاي هيچ ترديدي را باقي نگذاشته است. در پايان اعتقاد نگارنده بر اين است که در روند در پيش گرفته شده در عرصه خارجي، بايد تيم مذاکره کننده گامهاي متوازن و برابر در جلسات کارشناسي بردارد و فرصت ابتکار عمل را تنها نصيب خود کند و در فضاي بينابين محور خوشبيانه- بدبينانه، مذاکرات را پيش برد.
فرهاد نظريان ساماني